یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 8:52 :: نويسنده : آسیه
به او بگویید دوستش دارم با صدایی آهسته و آهسته تر از صدای بال پروانه ها نظرات شما عزیزان:
salam .. az inke be man sar zadid mamnoonam . webloge besyar zibai dari inshalla dar weblog nevisi movafagh bashi..ba tashakkor ravabete amoomie weblog
![]() اصغر
![]() ساعت17:44---13 ارديبهشت 1390
شبي خانم سلام
انشا... كه حالت خوبه وهمه چيزروبه راه ووفق مرادت باشه ازاينكه مطلبمو توي وبلاگت گذاشتي ممنونم حالا اگه دوست داشتي اين مطلب رو هم بزار امشب همه چيز رو به راه است،همه چيز آرام...آرام...باورت ميشود؟ ديگر ياد گرفته ام شبها بخوابم،"با ياد تو"تو نگرانم نشو!همه چيز را ياد گرفته ام!راه رفتن در اين دنيا را هم بدون تو ياد گرفته ام! ياد گرفته ام كه چگونه بي صدا بگريم!ياد گرفته ام كه هق هق گريه هايم را با ،بالشم...بي صدا كنم،تو نگران نشو!!همه چيز را ياد گرفته ام!ياد گرفته ام چگونه با تو باشم بي آنكه تو باشي ياد گرفته ام ...نفس بكشم بدون تو...و به ياد تو...ياد گرفته ام كه چگونه نبودنت را با روياي با تو بودن ،و جاي خالي ات را با خاطرات با تو بودن پر كنم!تو نگران نشو! همه چيز را ياد گرفته ام...ياد گرفته ام كه بي تو بخندم...!ياد گرفته ام بي تو گريه كنم ... و بدون شانه هايت!ياد گرفته ام ... كه ديگر عاشق نشوم به غير تو،ياد گرفته ام ... كه ديگر دل به كسي نبندم! و مهم تر از همه ياد گرفتم كه با يادت زنده باشم و زندگي كنم،اما هنوز يك چيز هست...كه ياد نگرفته ام،كه چگونه ...! براي هميشه خاطراتت را از صفحه دلم پاك كنم و نمي خواهم كه هيچ وقت ياد بگيرم،تو نگرانم نشو!"فراموش كردنت" را هيچ وقت ياد نخواهم گرفت...! ![]()
![]() |